خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

شهید علی اکبر جمراسی در خط مقدم شهادت

تصویر فوق محل بمب گذاری 22 بهمن 1389


بامدادان 22بهمن 1389 ، مزدوران رژیم آمریکا و صهیونیسم بین الملل یک عملیات خرابکارانه از پیش طراحی شده را علیه افکار عمومی آغاز کردند. در این شب پنج بمب کنترول از راه دور توسط منافقین در مسیر خط لوله گاز 52 اینچ سراسری شمال جنوب کشور تعویه و سپس در آغازین ساعات سحرگاهان منفجر شد. گر چه با جانفشانی و تلاش متخصصین امر چه در حوزه عملیات خنثی سازی بمب و چه در حوزه ترمیم خطوط لوله گاز ، شریان حیاتی گاز در اوج سرمای زمستان دوباره برقرار شد ، اما دشمنان قسم خورده ، قصد داشتند با اجرای این عملیات در یوم الله بیست و دو بهمن و قطع گاز در استانهای شمالی کشود مردم را نسبت به آرمانهای انقلاب بدبین کرده و حتی راضی بودند در نتیجه این عملیات خرابکارانه چندین استان ایران از نعمت گاز محروم شده و در سرمای زمستان متحمل سختی و دشواری شوند.


شهید علی اکبر جمراسی به همراه دیگر همرزمان سپاه علی بن ابی طالب بلافاصله روانه منطقه بحرانزده سلفچگان شدند. گروه شناسایی متوجه شدند که به فضل الهی یکی از بمب های تعویه شده توسط منافقین کوردل عمل نکرده است. شهید جمراسی در عملیات خنثی سازی بمب نقش بسیار بالایی ایفا کردند و این در حالی بود که نیروهای شرکت گاز پس از فهمیدن وجود یک بمب عمل نکرده بلافاصله محل را ترک کردند و تا شعاع کیلومتر ها فقط شهید علی اکبر جمراسی و چند نفر دیگر از سپاه جهت خنثی سازی بمب ماندند. در حالی که هر لحظه احتمال انفجار و شهادت وجود داشت. در نیمه اول سال 1390 شمسی ایادی استکبار مجددا دست تجاوز بر سرزمین های ایران اسلامی بردند. و با تجهیز نظامی یک گروه فریب خوده قصد ایجاد ناامنی و اغتشاش در کشور را داشتند. شهید علی اکبر جمراسی بار دیگر در خط مقدم عملیات ضد استکبار جهانی حاضر شدند. عاقبت در پنجشنبه 30 تیر 1390 به آرزوی دیرینه خود رسیدند و افتخار شهادت را در آغوش کشیدند.

کارشناسان نظامی علت شهادات ایشان را یک بمب کنترول از راه دور تشخیص داده اند. بدین ترتیب بدن شهید علی اکبر جمراسی نیز مانند حضرت امام حسین تکه تکه و چاک چاک شد.


مسلم است که مزدوران پژاک کارخانه جات اسلحه سازی و مین سازی ندارند. مسلم است که اسرائیل جنایتکار و آمریکای جهانخوار که به منابع مادی ایران چشمداشت دارد این گروه نازی را تجهیز کرده و آموزش نظامی داده است.



شهید ولی الله صحرایی در خاطرات دوستان همرزم

آقای صحرایی بچه کشاورزبود و مدتی مامور قطار بود . چون روحیات ایشان طوری بود که نمی توانست فساد را تحمل کند به مسؤلین راه آهن تذکر می داد و در قطار فساد زیادی مشاهده می کرد، اما مسؤلین راه آهن توجهی به این مسائل نداشتند. ایشان بچه پاک و مذهبی بود و هر چه پیگیری می کرد از مسؤلین راه آهن جوابی نمی گرفت. وبه خاطر همین روحیات از راه آهن بیرون آمد و وارد سپاه شد. در سپاه مدتی پیمانی بود و در سمت حفاظت شخصیت ها خدمت می کرد. پس پایان دوره پیمانی سپاه تعدادی از نیروها را بیرون کرد و ایشان نیز در این لیست بود . خیلی تلاش کرد که به سپاه برگردد. و بالاخره موفق شد فرماندهان سپاه را قانع کند که در سپاه بماند. بعد از آموزش وارد تیپ اباعبدالله شد. و در قم خدمت می کرد. هفته قبل از شهادت ما ایشان را اتفاقی در مراسم نمازجمعه قم دیدیم و گفتیم فلانی کی از این مأموریت غرب کشور خلاص می شوی و پس چرا نمی آیی . گفت :« یک هفته دیگر آزاد می شوم و برمی گردم در قم خدمت کنم.» و قسمت ایشان این شد تا شهید شوند. شهید ولی الله صحرایی ورزشکار بودند و بدن محکمی داشتند و در سپاه مقام اول در رشته والیبال را بدست آوردند. 


شهید ولی الله صحرایی در خاطرات یکی از همکلاسی های دوران دانشگاه بنده از دوستان قدیم ایشان هستم و با هم ارتباط خانوادگی داریم. آشنایی ما از دوران دانشکده شروع شد. زندگی ایشان بسیار ساده و بدور از تجملات بود. بسیار رازدار بود. 5 سال با هم بودیم. دانشگاه با هم می رفتیم و رفت آمد خانوادگی داشتیم. ایشان در زمان شهادت دو فرزند ، یکی دختر و یکی پسر داشتند. زمانیکه خبر شهادت ایشان را به من دادم بهت زده شدم و باور نمی کردم . مرا مأمور کردند تا این خبر را به خانواده ایشان برسانم. هنوز هم خانواده ایشان خبر ندارند که بدن شهید ولی الله صحرایی پاره پاره تر و چاک چاک تر از بدن سایر شهدا هست. و به همین دلیل به خانوده شهید صحرایی اصلا اجازه دیدن بدن شهید را نداند. و با اصرار برادر خانم ایشان ، فقط وی را به سردخانه بردم و بدن چاک چاک شهید را نشانش دادم.

کوچک کردن مسئله اشغال فلسطین در خبرگذاری ها

خبرگذاری الجزیره بیان می دراد که سه هفته قبل در ساعات پایانی صبحدم یک روز سه شنبه ، چند سرباز مسلح رژیم غاصب صهیونیستی به همراه یک دستگاه لدر به روستای امینیر یورش بردند و نه مخزن ذخیره آب روستائیان را نابود نمودند. یک هفته قبل پلیس رژیم غاصب صهیونیستی در روستاهای الناصره ، الکربانیه و بیت حسن در دره اردن چندحلقه چاه و پمپ های آب را منهدم نمودند. در بیت لحم ، کمبود شدید آب منجر به شورش هتلداران شده که باعث از دست دادن شانس جذب توریسم شده است. فلسطینی ها اصرار دارند که صهیونیزم ها سهم آب آنها را نادیده می گیرند و سهم آب هر فلسطینی برای زنده ماندن فقط ۵۰ لیتر در روز است در حالیکه شهرک نشینان اشغالگر از بهترین شرایط لوکس با ۲۸۰ لیتر آب در روز بهره مندند.
خبرگذاری الجزیره به تحریف و کوچک سازی واقعیت اشغال فلسطین پرداخته و مناقشه آب بین عرب و اشغالگران را قلب مشکلات و تضاد ها می داند.


شهید سیدعبدالحسین موسوی نژاد از نگاه پسرعمو

شهید سید عبدالحسین موسوی نژاد در مراسم تشییع جنازه شهدا بدنبال شخصی می گشتم تا درباره شخصیت این شهدا اطلاعاتی بدست آورم. گفتند این پیرمرد پسرعموی شهید موسوی است. پیرمرد ساده و محاسن سفید بود. از ایشان خواستم درباره شهید کمی حرف بزند: " نماز شب ایشان هیچ وقت فراموش نمی شد، سله رحم را هیچ وقت ترک نمی کرد، همیشه به همه اقوام سر می زد، همیشه امر می کرد نماز بخوانید. همیشه می گفت دعا کنید من شهید بشوم ." در این حال بغض در گلویش پیچید واشک در چشمانش حلقه زد. ادامه داد :" خیلی پسر خوب، خوش برخوردی بود، به همه نیکی می کرد فقط هم به قوم و خویش مقید نبود. خیلی ولایتمدار بود.وقتی اسم امام و خامنه ای می آمد ، می گفت صلوت بفرستید. نسبت به این 17 پسرعموی ما از همه جلوتر بود. رابطه اش با فرزندان و بستگان بسیار خوب بود. می گفت حضرت امیر المومنین چندین غزوه رفت و شهید نشد ، ما کجا و امیر المؤمنین کجا، ..." تاریخ امروز : 1 مرداد 1390 شمسی ، مکان گلزار شهدای علی بن جعفر قم تششیع جنازه شهدا

با خاطرات شهید حاج عباس عاصمی از نگاه خویشاوندان

از بردار سعید یکی از بستگان شهید عاصمی خواستم چند کلمه ای درباره شهید صحبت کند. ایشان با حالت بغض و گریه بیان نمودند: « کمترین ویژگی شان این بود که مشکلان مردم را حل می کرد. اگر کسی از فامیل مشکلی داشت تا مشکل او را حل نمی کرد ول کن نبود. سر سوزنی به به مال دنیا دل بستگی نداشت. تا کسی احتیاجی داشت فوراً ماشین زیر پایش را می فروخت و خرج او می کرد. دل پاکی داشت. برای حضرت زهرا در منزلش مراسم می گرفت و عزاداری می کرد ، سوم می گرفت و ... خیلی به یتیمان اهمیت می داد. جوری به ایشان اهمیت می داد که فکر نکنند دلسوزی است. با همه برادر بودند. دوشنبه ها در خانه شان تفسیر قرآن داشتند و ایشان نهج البلاغه تفسیر می کردند.» در همین حین پسرخاله شهید که از ابتدای مراسم تشیع جنازه بشدت بی تابی می کرد با حالت بسیار مویه کنان و شکایت کنان جملاتی را گفت: « این همه نهج البلاغه تفسیر می کرد با کنایه می گفت ، منظورش خودش بود، مگر نمی گفت منظورم با خداست. راست می گفت حالا می فهمم ...» منظور ایشان این بود که ایشان می دانستند که شهید می شوند. تشیع جنازه شهید عاصمی در حرم حضرت معصومه سلام الله

با خاطرات همرزمان شهید سید عبدالحسین موسوی نژاد

وسط مراسم تشییع جنازه بدنبال کسی می گشتم تا درباره سیره و شخصیت شهدا اطلاعاتی را ارائه کند: جوانی را یافتم و در جواب من گفت: : پسرعموی من بودند، ایشان 3 سال طلبه بودند، زمانیکه سنشان رسید به زمان جبهه با هم رفتیم پادگان و ایشان رفتند جبهه. از زمانیکه سنشان اقتضا می کرد تا پایان جنگ در جبهه بودند. بعد از جنگ هم در سپاه ماندند. پس از پایان مراسم خاک سپاری یکی از همرزمان شهید بر سر مزار به بیان خاطرات پرداخت : سال 68 با هم اعزام شدیم به منطقه شرق ، یعنی منطقه ای که قاچاق چی ها می آمدند. آقای موسوی نژاد مسؤل اطلاعات بودند. از صبح زود بیدارباش می زدندو صدا می زدند ، بچه ها را برای نماز بیدار می کردندو برای پیاده روی توی کوه ها نیروها را آماده می کردند. تا 30 ، 40 روز برنامه همین بود. و بعد می رفتیم شناسایی می کردیم ... ایشان آرام نداشت . شب می شد ایشان می رفت توی روستا ، 10 ، 15 تا شهید آورده بودند. می گفت برویم توی خانه شهدا ، برویم عزاداری کنیم، نوحه خوانی کنیم و زیارت عاشورا بخوانیم . در راهیان نور ایشان در نماز جماعت پیشنماز می شدند. ایشان راه درست را رفت و ما راه بیراهه رفتیم. ما باید راه شهیدان را ادامه دهیم. بعضی ها می نشینند اینجا و آنجا از این حرفها می زنند. باید عرصه را بر آنها که حرف می زنند تنگ کنیم. و همچنین باید به فرزندان شهدا دلداری دهیم. null

درباره شهیدان عباس عاصمی و سید عبد الحسین موسوی نژاد و محمود احم


این بچه ها همشون عاشقان شهادت بودند. اینها شهیدانی بودند که در دوران دفاع مقدس نقش ویژه ای در شناسایی مناطق عملیاتی داشته اند و در هر عملیاتی در انتظار شهادت بودند. دوستان آنها در خیلی از مأموریت ها انتظاز نداشتند که زنده بمانند. و خدا هم خواست که اینها زنده بمانند و 25 سال به این مملکت خدمات سازنده ای ارائه کنند، و در نهایت هم ایشان به فیض شهادت برسند .
این شهیدان با خانواده بسیار مأنوس بودند. دیدار با خانواده جزء برنامه های جاری ایشان بود. یکی از این بزرگواران در دیدار با خانواده شهدا این را خواسته بود که دعا کنید ما هم به آرزوی شهادت برسیم.
به آرزویشان رسیدند، خوشا به حالشان
تشکر سید ، خدا حافظ


خبرگذاری الجزیره اخبار درهم و برهم از شهادت سردار عاصمی منتشر کر

این خبرگذاری به نقل از خبرگذاری فارس مطلبی را به همراه عکسی نامربوط از منطقه اربیل منتشر کرد که نشان دهنده فقر خبری و بی اطلاعی این خبرگذاری از اوضاع ژئوپلتیک ایران است. عکس منتشر شده در ابتدای مطلب مربوط به زمان دیگری و در مربوط به اربیل در خاک عراق است.

این خبرگذاری بر شورشی بودن و یاغی گری گروهک پژاک تاکید کرد. همچنین در ادامه به مطالبی مربوط به روزهای قبل و ادعای پژاگ مبنی کشته شدن دونفر و زخمی شدن چهار نفر از نیروهای پژاک اشاره دارد.

منبع

درباره شهید ولی الله صحرایی از خاطرات همرزم ایشان

آقای صحرایی خیلی مقید به مسجد جمکران بودند . عجیب اعتقاد به جمکران داشتند. ایشان جوان بودند و تازه مدرک لیسانس خود را گرفته بود. هر هفته با خانواده به مسجد جمکران می رفت و اگر نمی توانست شب جمعه خود را به مسجد برساند حتماً روز جمعه خود به همراه خانواده رهسپار مسجد مقدس جمکران می شد. خیلی با خدا بود و در همه مراسمات حاظر می شد. چه در زمانیکه در یگان اطلاعات بود و چه در زمانیکه در یگان عملیات بود همیشه در نماز جماعت حاظر می شد. همیشه سفارش مؤکد به نماز جماعت اول وقت داشتند. ایشان واقعاً لیاقت شهادت را داشتند. طرف باید لیاقت داشته باشد تا به فیض شهادت برسد. شهید ولی الله صحرایی به همراه شهید سردار عاصمی و چهار نفر دیگر از یاران عصر پنجشنبه 30 تیر 1390 ، بوسیله مزدوران پژاک در منطقه سردشت به شهادت رسیدند. والمستشهدین بین یدیه

بی حجابی گناه است

بی حجابی گناه است امروز از جلوی حرم حضرت معصومه عبور می کردم، که این تابلوی زیبا درست جلوی درب شبستان نظرم را به خودش جلب کرد. یک فروشنده جوان و پاک پشت ویترین نشسته بود . موبایلم را برای گرفتن عکس، از جیبم درآوردم . فروشنده به من خیره شد. از او پرسیدم چرا این بی حجابی گناه است را انقدر پائین چسباندی؟ گفت : جا نبود. بنده خدا ، واقعا جهاد اکبر نموده است. بین کرور کرور بی حجاب این تابلو را چسبانده جلوی درب مغازه اش ، خوب هر کس از این نوشته خوشش نیاید چیزی از این مغاز نمی خرد! اگر تمام فروشنده ها این جهاد اکبر را انجام دهند ؛ در ترویج حجاب و عفاف خیلی تأثیر مثبت دارد.

خبر ، نیمه شعبان در مسجد جمکران

نیمه شعبان در مسجد جمکران

در شب نیمه شعبان امسال خیل مشتاقان از سراسر ایران اسلامی روانه مسجد مقدس جمکران شدند.
اما نکته بارز حضور چشمگیر اهالی شهر کاشان در این مراسم بود تا حدی که نماز جماعت مغرب و عشا هم به امامت آیت الله امامی کاشانی و بصورت شکسته خوانده شد.