خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

شهید ولی الله صحرایی در خاطرات دوستان همرزم

آقای صحرایی بچه کشاورزبود و مدتی مامور قطار بود . چون روحیات ایشان طوری بود که نمی توانست فساد را تحمل کند به مسؤلین راه آهن تذکر می داد و در قطار فساد زیادی مشاهده می کرد، اما مسؤلین راه آهن توجهی به این مسائل نداشتند. ایشان بچه پاک و مذهبی بود و هر چه پیگیری می کرد از مسؤلین راه آهن جوابی نمی گرفت. وبه خاطر همین روحیات از راه آهن بیرون آمد و وارد سپاه شد. در سپاه مدتی پیمانی بود و در سمت حفاظت شخصیت ها خدمت می کرد. پس پایان دوره پیمانی سپاه تعدادی از نیروها را بیرون کرد و ایشان نیز در این لیست بود . خیلی تلاش کرد که به سپاه برگردد. و بالاخره موفق شد فرماندهان سپاه را قانع کند که در سپاه بماند. بعد از آموزش وارد تیپ اباعبدالله شد. و در قم خدمت می کرد. هفته قبل از شهادت ما ایشان را اتفاقی در مراسم نمازجمعه قم دیدیم و گفتیم فلانی کی از این مأموریت غرب کشور خلاص می شوی و پس چرا نمی آیی . گفت :« یک هفته دیگر آزاد می شوم و برمی گردم در قم خدمت کنم.» و قسمت ایشان این شد تا شهید شوند. شهید ولی الله صحرایی ورزشکار بودند و بدن محکمی داشتند و در سپاه مقام اول در رشته والیبال را بدست آوردند. 


شهید ولی الله صحرایی در خاطرات یکی از همکلاسی های دوران دانشگاه بنده از دوستان قدیم ایشان هستم و با هم ارتباط خانوادگی داریم. آشنایی ما از دوران دانشکده شروع شد. زندگی ایشان بسیار ساده و بدور از تجملات بود. بسیار رازدار بود. 5 سال با هم بودیم. دانشگاه با هم می رفتیم و رفت آمد خانوادگی داشتیم. ایشان در زمان شهادت دو فرزند ، یکی دختر و یکی پسر داشتند. زمانیکه خبر شهادت ایشان را به من دادم بهت زده شدم و باور نمی کردم . مرا مأمور کردند تا این خبر را به خانواده ایشان برسانم. هنوز هم خانواده ایشان خبر ندارند که بدن شهید ولی الله صحرایی پاره پاره تر و چاک چاک تر از بدن سایر شهدا هست. و به همین دلیل به خانوده شهید صحرایی اصلا اجازه دیدن بدن شهید را نداند. و با اصرار برادر خانم ایشان ، فقط وی را به سردخانه بردم و بدن چاک چاک شهید را نشانش دادم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد