خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

خبرگزاری انصار المهدی

پایگاه بازار خبری تحلیلی تصویری

خاطراتی از شهید طهرانی مقدم و بستن تنگه هرمز و توپ ضد کشتی

خاطراتی از شهید طهرانی مقدم و بستن تنگه هرمز و توپ ضد کشتی:


ادامه مطلب ...

نیروی دریایی مقاومت بسیج

یکی از فرماندهان نیروی دریایی سپاه می گفت هر موقع که ناوهای امریکایی به آبهای سرزمینی ما نزدیک می شوند از قرارگاه نیروی دریایی سپاه به ما اطلاع می دهند که بروید. و چند قایق به محل می روند ، برخی ها پاسدارند و برخی هم بسیجیند و ما وقتی به ناوهای آمریکایی نزدیک می شویم تشخیص می دهیم که آنها تمرکز خود را از دست می دهند ودستپاچه می شوند و بعد با بلندگو به زبان عربی می گویند که ما قصد ورود به آبهای سرزمینی شما را نداریم  چون مترجم فارسی زبان ندارند. بعضی وقت ها ناو آمریکایی را محاصره می کنیم و دور آن حلقه می زنیم. و من حریف این بسیجی ها نمی شوم و اگر من جلوی شور شوق آنها را نگیرم ناو را می زنند در حالیکه تمام دنیا از  ناو آمریکا می ترسند. همین شده که یکی از فرماندهان ارشد نیروی دریایی آمریکا در خاطراتش در ژنو می نویسد مشکل ما با پاسداران و بسیجی ها این است که تا اینها توی ساحل هستند تحت فرمان ، فرماندهان خود هستند ، و وقتی به دریا می آیند دیگر از کسی اطاعت نمی کنند.
البته فرمانده آمریکایی هنوز بسیجی ها نشناخته است و این موضوع را از منفی ترین جنبه آن دیده بود . زیرا که بسیجی های ما همیشه و همه جا ولایتمدار هستند.

خاطرات سردار قرباغی از دوران اسارت

در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق نیمی از اسرا از ضد انقلاب بودند. کوموله و دموکرات بودند .همین سردار روزبهانی که امروز فرمانده پلیس امنیت اخلاقی است آنجا اسیر بود  دو نفر کوموله او را که فرمانده سپاه اورامانات بود ، 10 ماه قبل از شروع جنگ اسیر کرده بودند و برده بودند به عراقی ها بفروشند تا در مقابلش پتو و کنسرو بگیرند ، عراقی ها هم پس از تحویل گرفتن پاسداران اسیر شده ، هردو نفر کوموله را نیز اسیر کردند ، کوموله ها گفتند ما که با شماییم چرا ما را اسیر کردید، عراقی ها گفتند اسیر لازم داریم.

در اردوگاه اسرای ایرانی عراقی ها اعلام کردند که اگر بلوک سیمانی بسازید به شما پول می دهیم. برادران رزمنده قبول نکردند چون می دانستند که از این بلوک سیمانی ها در مقابل رزمندگان استفاده خواهد شد. اما عناصر غیر رزمنده (عموماً ضد انقلاب) قبول کردند و بلوک می زدند. عراقی هم چهار ماه در را روی اسرای رزمنده بستند و فقط روزی دو بار در را باز می کردند برای آمار و کتک زدن و به قصد کشت کتک می زدند. بعد از چهار ماه فرمانده اردوگاه که سرسختی و مقاومت بچه ها را دیده بود آمد و گفت: شما بلوک نزنید اما بگوئید می زنیم « اشکول اُشتُغل» اما بچه می گفتند «مُشتغل» بلوک نمی زنیم. یکی از بچه های بسیجی که خیلی تحت فشار قرار گرفته بود از لای جمعیت گفت : ما بلوک می زنیم اما پول نمی گیریم. همه بچه ها تعجب زده شدند که چطور 

ادامه مطلب ...